دیرگاهیست که تنها شده ام
قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من باخبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام...
یـــه زمـونــه ای شـــده
کـه اگـه بـرای عشــقـت کــــوهــم
بکنـــی
ــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت
نمـی ذارن!!
مــی ذارن بــه پــای کـنــــــه
بــودنـت....!!!
تنهایی را دوست میدارم
و سکوت را نیز
.
.
اما کاش گاهی
طنین نفس هایت
تنهایی و سکوت مرا در هم می شکست........