دیرگاهیست که تنها شده ام
قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من باخبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام...
دلم تنگه ولی نیستی کنارم ...
که تنهاییمو با تو سربیارم ...
تونیستی اما یاد تو همین جاست ...
کنارم تو یه قاب عکس زیباست ...
شده کارم نگاه عکست هرروز ...
تو یه قاب نو اما یادِ دیروز ...
بازم تکرارِ دوریت و نبودت ...
بازم تسکینِ کمبود ِحضورت ...
بازم یاد ِ تو وچشمای خیسم ...
بازم سرده تنم بی تو عزیزم ...
دلم تنگه ولی با یادت هرروز ...
میگم که بهترم نسبت به دیروز ...
همین امروز و فردا کردنامون ...
همین دستایِ سرد و چشم ِ گریون ...
داره میگه که برگرد , بی تو تنهام ...
داره میگه , تمومه بی تو دنیام ...
بازم تکرارِ دوریت و نبودت ...
بازم تسکینِ کمبود ِحضورت ...
بازم یاد ِ تو وچشمای خیسم ...
بازم سرده تنم بی تو عزیزم ...
متأســـفم...
برای اینکه نگـــفتم:
چقـــد وسعت داشت!
اقیانوس قلبم...
وقت نشـــد تشـــکرکنم
بابت آرامشی که
هنگام حضـــور باتـــو داشتم...
متأسفم که گفتم دوســـتت دارم...
نمی دانستم
جهانـــم چه خالــــــــــــی میشود
در گفتن چیزهایی که
نباید بگویم ..... !
فقط باش!
همین که هستی
کافیست
دور از من
بدون من
چه فرقی میکند؟
گل میخری خوب است
برای من نیست
نباشد....
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست
دلخوشم به این حماقت شیرین..........
باران
امشب منتظرم برای آن لحظه نمناک و سرد ، تو بخواب
من دلم گرفتهِ آنقدر زیاد ،که تکانِ شانه هایم را نمیبینم دگر،تو بخواب
منتظرم باران ببارد ، امشب قدمی خواهم زد
به تمام غصه هایم نم نمک یک سری خواهم زد
خیس شوم ، کاسه ام را پر کنم از بوی خاک
تو بخواب ای آرزوهایم ، من پر از باران و خاکم
لحظه ای دیگر منم آماده ام ، ته نشین خواهم شد در کنارت
دست من را هم بگیر ، بی بهانه آمده ام در خوابت
تو بخواب
بعضی وقتا حس میکنم خیلی ساکتو بی عرضم ...
وقتی اطرافیانم ازم حالتو میپرسن ...
نیشخند این آدما بدجوری منو میسوزونه ...
مجبورم بگم که حالش خوبه ... سﻻم میرسونه ...
نمیدونن که منم نمیدونم که کجایی اﻻن ...
نمیدونن که منم اﻻن ازین جدایی فنام ...
میخوان بگن که اون دیگه منو نخواست ...؟! پس برم ...؟!
من چه کردم که بخاطرش تقاص پس بدم ...؟!
یه سنگدل که به جز من به فکر همس خب ...
حرف قلبم رو گرفت به باد تمسخر ...
همش سیمای زیباتو , درمفابل خودم ...
میبینم و میخوام با نبودت مقابله کنم ...
آخرش با هزاران قسم و آیه هم نموندی ...
همش با خودم میگم کاش از اول نبودی ...
انتظار ... انتظار ... چه واژه ی سختی ...
اونم واسه یه دلباخته ... یه عاشق زخمی ...