یـــه زمـونــه ای شـــده
کـه اگـه بـرای عشــقـت کــــوهــم
بکنـــی
ــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت
نمـی ذارن!!
مــی ذارن بــه پــای کـنــــــه
بــودنـت....!!!
تنهایی را دوست میدارم
و سکوت را نیز
.
.
اما کاش گاهی
طنین نفس هایت
تنهایی و سکوت مرا در هم می شکست........
یه وقتایی که دلت گرفته ؛
بغض داری ،
آروم نیستی !
دلت براش تنگ شده ....
حوصله ی هیچکسو نداری !
به یاد لحظه ای بیفت که :
اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛
اما ....
چشمـاشو بست و رفت ... !!!
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه…
کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم
یــادگــاری نــوشت…
بنویس
و…
برو…..
داشت از تنهاییش میگفت...اما صدای بوق پشت خطی اش امانش را بریده بود...
لعنتی
دلم نگرفته از اینکه رفتی
دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی.....
هــــــــی رفیق ...
زیادی خوبی نکن !
انسان است ،
فراموشکار است ...!
از تنهایش که در بیاید ،
تنهایت را دور میزند !
پشت می کند به تو ،
به گذشته ات ...!
حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید :
شما !؟
ســـــــاکِـــــتــــــــــ نــــیــــســـــتـَـــم.........
لـَــــــبــــهـــایــَــم هَـــم نــَـســـوخـــتـــه اَســــتــــــــ.......
تــَـــنــــهـــــا تـَــمــامِ مَـــن تــــاوَل زَده اَز آشـــــــی کــــه نـَــــــخــــورده ام.....
به خاطراتت،به حرف هایت فکر که میکنم خشم و نفرت وجودم را فرا میگیرد.دیگر مادرم را هم با نفرت نگاه میکنم.
با من چه کردی که فراموش کرده ام بهشت زیر پایش را؟
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد طعنه های دیگران است
اگر این دیگران نبودند
در ھمین حوالے کسانے ھستند کہ تا دیروز میگفتند: "بدون تو حتے نفس ھم نمے توانم بکشم، ولے امروز در آغوش دیگرے نفس نفس میزنند.."
نمی
دانم چرا
امشب واژه هایم مثل ِ
آسمانی که امشب می بارد
. . . و اینک
باران بر لبه
ی ِ پنجره ی ِ احساسم می نشیند و
چشمانم را نوازش می دهد . . . تا شاید
از لحظه های ِ دلتنگی
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
نــه از تنهــایــی مــیتــرســم،
نــه از تنهــا مــانــدن!
تــرســم از
تنهــا بــودن،
در کنــار دیگــری ســت . . .