یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون”
یـــه وقــتــایـــی هـسـت آدمـ نـمـیـتـــونــه آهـنگـــای گـوشـیـشـو هـم گــوش کــنه
هــر کــدومـ یــــــه خــاطــره رو واســـتــ زنـــــده مـــیــکــنــه
هـــر کــدوم نــمــکــی میـــشــنه واســه زخــمتـــ
زمانی که جلوی تلفن های عمومی صف می کشیدند
عشق ها با ارزشتر بود
از این روز ها که
پشت خطی ها صف می کشند.
بـعضـی از آدمــا هسـتـن...
مـا رو پـشیــمـون مـیـکنــن کـه بـهـشـون بـدی نـکــردیـم...!