روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

خدا…

"این یه حرفایی بین من و خدا "

 

اما دوست دارم اینجا و توی این کلبه این حرفا رو بگم!

 

خدایا سرت خلوته یا شلوغه؟ به کار همه رسیدگی کردی؟

 

جواب دعای همه رو دادی،زندگی همه رو سرو سامان دادی؟

 

درد دلای همه رو گوش کردی،

 

واسه اروم شد نشون بغلشون کردی

 

حتی صورتشان رو بوسیدی!


همه اونایی که لبه پرتگاه بودن دستشون رو گرفتی یا


شایدم بهشون بال دادی.

 

همه عاشقا رو به عشقشون رسوندی؟

 

آرزوهای همه رو بر آورده کردی؟

 

گریه های شبانه هم


شنیدی همه دردا رو در مون کردی؟

 

همه و همه کارتو انجام دادی؟


می دونم خیلی کار داری

 

آخه تو خدایی


خب حالا من اومدم


یه بنده شاکی ………….


شاکی از خودم ، شاکی از تو!! 

     
اومدم که اگه میشه بغلت کنم و گریه کنم


تا همه دردا و غصه هامو خالی کنم

 

میخوام اگه بشه سرم رو بذارم روی شونه ها ت

 

میشه فقط یه گوشه چشم بهم بندازی


من توقع زیادی ندارم

 

من فقط میخوام تو آغوشت گریه کنم همین

 

خواسته زیادیه؟


حرفام کفره !


مزخرفه!

 

نمی دونم هر چی هست


باید میگفتم

 

 

 

 دکلمه ای از رضا صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد