روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

جای من دیوانه ...

کجا در بزم او جای چو من دیوانه ای باشد
مقام همچو من دیوانه ای ، ویرانه ای باشد
چو مجنون تازه سازم داستان عشق و رسوایی
که اینهم در میان مردمان افسانه ای باشد
من و شمعی که باشد قدر عاشق آنقدر پیشش
که چون خود را بسوزد کمتر از پروانه ای باشد
میان آشنایان هر چه می خواهی بکن با من
ولی خوارم مکن چندین اگر بیگانه ای باشد
مگو وحشی کجا می باشد ای سلطان مهرویان
کجا باشد مقامش گوشهٔ میخانه ای باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد