عشق یعنی اینکه تو روزای سختش...روزایی که به عاشقانه های ی پسرساده نیاز
داشت...روزایی که از دنیا بریده بود...روزایی که همه تنهاش گذاشته
بودن...مـــــــــــــن باهاش بودم...مــــن هـــــواشو داشتم...حتی ی
لحظه ازش غافل نبودم...به قول خودش شده بودم
تنهــــــــــــــــــــــابهــــــــــــــــــونـــــــــه ی
نفـــــــــــس کشیـــــــــــدنش.............
اما درست زمانی که باید با من میموند...زمانی که حرفاش...عاشقانه هاش...قولاش...شده بود همه ی زندگیم...
بــــــــــــــــــــــــــی دلیـــــــل تنهـــــــام گذاشت و رفــــــــت...
رفت...میفهمیدی چـــــی میگم؟؟؟
رفـــــــــت...