روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

روزهای تاریک

تو روز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست ... تو دنیای منی اما ... به دنیا اعتمادی تیست ...

دستــم را بالا مــی برم

دستــم را بالا مــی برم
و آسمان را پایین مــی کشـــم
مــی خواهــــــم بزرگــــــی زمین را نشان آسمان دهـــــــم
تا بداند
گمشده ی من
نه در آغوش او
که در همین خاک بـــــــی انتهاست
آنقدر از دل تنگـــــی هایـــــــم برایش
خواهــــــم گفت
تا ســـرخ شود
تا نــــم نــــم بگرید
آن وقت رهایش مـــی کنــــــــم
و مـــی دانــــــم
کســــــی هــــــرگــــــز نــــــخواهد دانست
غـــــــم آن غروب بارانـــــــی
همه از دلتنگـــی های من بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد