-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 مهرماه سال 1392 13:00
"دیوانـــه کســـی اســت که معشـــوق را در مجـــاورت آغـــــوش دیگـــری ببینــد و بــاز برایــش بنویســـد: " "مــن اگــر دیوانـــه نبـــودم ،اینجـــا نبـــودم !میــان ایــن همـــه دل ســـنگ ...مثــــل تــــو ..." ."
-
لحظه
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:57
یکی از قشنگ ترین لحظه ها لحظه ایه که کسی رو که عاشقی نگاه میکنی و اونم یه دفه دلش میریزه و سَری یه جای دیگه رو نیگا میکنه ... تو هم همینطوری با یه لبخند پُر از آرامش نگاهش میکنی ... اما یکی از بد ترین لحظه ها لحظه ایه که نگاهش میکنی ... اما دلش نمیلرزه ...
-
پاییز شد
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:56
پاییز شد وباز هم خاطراتت . . . خاطرات فصل بارانی دل . . . دو سال گذشت از بی"مهر" بودنت . . . رفتنت . . .
-
مرد
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:54
مرد که باشی عادت میکنی به نارو خوردن عادت میکنی به اینکه ببینی حوایت برود با ادم دیگری و تنها دلخوشی تنهاییت، تنهایت بگذارد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:53
"لقمــــه بزرگتر ازدهانـــت بودم برای همین بودکه مرا خــــــــرد میکردی تا انـــدازه شوم....."
-
عشق یعنی چی؟
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:51
عشق یعنی اینکه تو روزای سختش...روزایی که به عاشقانه های ی پسرساده نیاز داشت...روزایی که از دنیا بریده بود...روزایی که همه تنهاش گذاشته بودن...مـــــــــــــن باهاش بودم...مــــن هـــــواشو داشتم...حتی ی لحظه ازش غافل نبودم...به قول خودش شده بودم تنهــــــــــــــــــــــابهــــــــــــــــــونـــــــــه ی...
-
لیاقت!
شنبه 20 مهرماه سال 1392 12:48
عشق مثل پرواز است، بالا رفتنش جسارت می خواهد، بالا ماندنش لیاقت!
-
سنگ
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 15:13
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه” وقتی یه سنگو تو دریا میندازی فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه وبرای همیشه محو میشه ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره و سعی می کنم مثل دریا باشم فراموش کنم سن گ که به دلم زدن با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 12:37
مـن بــ ـدم تـو خـــ ـوب بــ ـاش دیگــ ـر سراغــ ـم را نـگـیـــ ـر خــ ـودم را جـایــ ـی در ایـ ـن زندگــ ـی گــُـ ـم کــ ـرده ام دنبالـ ــم نگرد پـیـدایــ ـم نـمیکـنــ ـی نـفـــ ـس بـکــ ـش و بـعد از مــ ـن شـبـهــ ـا بـه سـتــ ـاره ام لـبـخـنــ ـد بـــ ـزن و مـاه کـه کامـ ـل شـ ـد، از جــانــ ـب مـ ـن آرزویــ ـی کـ...
-
ایثار
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 12:30
راستی روسپی ! از خودت پرسیدی چرا در سرزمین من و تو، اگر زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش را آزاد کند این «ایثار» است ! مگر هردو از یک تن نیست؟ بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب...
-
افسوس
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 19:08
دوستش داشتم و هرگز باورم نمی شد که این نیز ، مثل هر چیز دیگر خواهد گذشت . و از شیرینی عشق تنها رایحه ای تلخ ، در جان من باقی خواهد ماند....
-
نحس
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 19:03
همه میگن عدد 13 نحسه... من میگم 1 و 3 عامل نحسیه نه 13..! عشقهای امروزی یا 1طرفه اند یا 3طرفه...
-
ﮐـــﺎﻏـﺬ پــﺎﺭﻩ !
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 19:02
تﻌــﻬـﺪ ﺩﺍﺷﺘــﻦ، ﻗــﺸﻨﮕــﻪ !! ﺣﺘـــﯽ ﺗﻌﻠــﻖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ! ﺍﯾﻨﮑـﻪ ﺑﺪﻭﻧــﯽ ﻣـــﺎﻝ ﮐﺴــﯽ ﻫﺴﺘــﯽ ... ﺳــﻬـﻢ ﮐﺴــﯽ ﻫﺴﺘــﯽ ... ﻭ ﺍﻭﻧـــﻢ ﻣـــﺎﻝ ﺗـــﻮﺋـــﻪ .. ﺣـــﻖ ﺗـــﻮﺋــﻪ .. ﻣﻬـــﻢ ﻧﯿــﺲ ﺍﯾﻦ ﺗﻌــﻬـﺪ ﺍﻣـﻀــﺎﺀ ﺑﺸــﻪ ﺗـــﻮ ﯾﻪ ﮐـــﺎﻏـﺬ پــﺎﺭﻩ ! ﺍﺻـــﻠﺶ ﺟـــﺎﯼ ﺩﯾﮕــﻪ ﺳَﻨَــﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ .. ﺗﻮﯼ ﺩﻻﺗـــــــــــﻮﻥ♥
-
ﻣـﺮﺯ
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 19:02
ﺭﻭﯼ ﻣـﺮﺯ ﺑﺎﺭﯾﮑــﯽ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ... ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟــﻢ ﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧــــــــــﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧــــــﺖ ﺭﺍ ...
-
جـغـد
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 18:58
خـدایـا.... آدم هـایـت مـن و آوازهـایـم رادوسـت نـدارنـد.... خـدا گـفـت: آوازهـای تـو بـوی دل کـنـدن مـی دهـنـد.... و.... آدم هـا عـاشـق دل بـسـتن انـد.... امـا....! تـو بـخـوان..... و هـمـیـشـه بـخـوان....! کـه آواز تـو.... حـقـیـقـت اسـت و..... طـعـم حـقـیـقـت....تـلـخ....!!!
-
مـهره
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 19:19
مـهره هــا را بـهم بریـز بـــازی نــــــمیـکنم در شـطرنـجی که شــــــاهـش تــو نـــــــبـاشی!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 19:17
تعلق که نداشته باشی به جایی … به کسی … به چیزی … تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی !
-
پاییــــــــــــــــز
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 19:16
بگــــــــــــذر تابستان حالـــــم با تـــو خوب نمی شـود پاییــــــــــــــــز حال مرا خوب می شناسد..
-
حباب
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 19:15
روی حباب ایستاده ام نه را برگشت دارم نه نای رفتن فریادهایم به گوشش نمیرسد،گوشش پرشده از هیاهوها چقدر غریب و بی کس شدم چشمانم گریه را بس کنید خسته ام به خواب ابدی احتیاج دارم
-
زمـــستان
جمعه 29 شهریورماه سال 1392 19:11
اینـقد با همـه بهـار بودی من زمـــستان شدمـ دیگــر از سـَـردی ام نپـرس
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریورماه سال 1392 12:42
حتی یه ثانیه برام انگار یه عمر دیگه بود وقتی رسیدی عشق تو از سر من پریده بود اهای غریبه با توام نفهمیدی چی کشیدم ،یه یادگاری از تو بود به هر چی که میرسیدم گفته بودی که عشقمو پای هوس نمیبری گفتی تو آغوش کسی نفس،نفس نمیزنی اما صدای نعره هات به گوش آسمون رسید با لحن تیز خندهاش رو رگ آبروم کشید
-
بخواب آرام پیش من
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 21:39
کنارم بخوابو به دورم بتابو از این لب بنوشو چو تشنه که آبو خدا دوست دارد لبی را ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار مرا لمسم کن و دل را به این عاشق ترین بسپار بخواب آرام پیش من منی که بی تو میمیرم لبت را بر لبم بگذار که جان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 16:22
غصه چرا ؟! آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت ، تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست ! ماه من غصه...
-
شقایق
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 16:20
دیرگاهیست که تنها شده ام قصه ی غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من باخبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام...
-
زمـونــه
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 16:15
یـــه زمـونــه ای شـــده کـه اگـه بـرای عشــقـت کــــوهــم بکنـــی ــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت نمـی ذارن!! مــی ذارن بــه پــای کـنــــــه بــودنـت....!!!
-
سکوت
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 16:08
تنهایی را دوست میدارم و سکوت را نیز . . اما کاش گاهی طنین نفس هایت تنهایی و سکوت مرا در هم می شکست........
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 17:27
یه وقتایی که دلت گرفته ؛ بغض داری ، آروم نیستی ! دلت براش تنگ شده .... حوصله ی هیچکسو نداری ! به یاد لحظه ای بیفت که : اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛ اما .... چشمـاشو بست و رفت ... !!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 17:26
حالا هر دو حلقه داریم .... تو ، تو دستت من تو چشمام .... تو زذی من اما موندم ، زیر قولات روی حرفام ....
-
دلم تنگه
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 17:20
دلم تنگه ولی نیستی کنارم ... که تنهاییمو با تو سربیارم ... تونیستی اما یاد تو همین جاست ... کنارم تو یه قاب عکس زیباست ... شده کارم نگاه عکست هرروز ... تو یه قاب نو اما یادِ دیروز ... بازم تکرارِ دوریت و نبودت ... بازم تسکینِ کمبود ِحضورت ... بازم یاد ِ تو وچشمای خیسم ... بازم سرده تنم بی تو عزیزم ... دلم تنگه ولی با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 17:13
چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب...