باران
امشب منتظرم برای آن لحظه نمناک و سرد ، تو بخواب
من دلم گرفتهِ آنقدر زیاد ،که تکانِ شانه هایم را نمیبینم دگر،تو بخواب
منتظرم باران ببارد ، امشب قدمی خواهم زد
به تمام غصه هایم نم نمک یک سری خواهم زد
خیس شوم ، کاسه ام را پر کنم از بوی خاک
تو بخواب ای آرزوهایم ، من پر از باران و خاکم
لحظه ای دیگر منم آماده ام ، ته نشین خواهم شد در کنارت
دست من را هم بگیر ، بی بهانه آمده ام در خوابت
تو بخواب
به خاطراتت،به حرف هایت فکر که میکنم خشم و نفرت وجودم را فرا میگیرد.دیگر مادرم را هم با نفرت نگاه میکنم.
با من چه کردی که فراموش کرده ام بهشت زیر پایش را؟
بعضی وقتا حس میکنم خیلی ساکتو بی عرضم ...
وقتی اطرافیانم ازم حالتو میپرسن ...
نیشخند این آدما بدجوری منو میسوزونه ...
مجبورم بگم که حالش خوبه ... سﻻم میرسونه ...
نمیدونن که منم نمیدونم که کجایی اﻻن ...
نمیدونن که منم اﻻن ازین جدایی فنام ...
میخوان بگن که اون دیگه منو نخواست ...؟! پس برم ...؟!
من چه کردم که بخاطرش تقاص پس بدم ...؟!
یه سنگدل که به جز من به فکر همس خب ...
حرف قلبم رو گرفت به باد تمسخر ...
همش سیمای زیباتو , درمفابل خودم ...
میبینم و میخوام با نبودت مقابله کنم ...
آخرش با هزاران قسم و آیه هم نموندی ...
همش با خودم میگم کاش از اول نبودی ...
انتظار ... انتظار ... چه واژه ی سختی ...
اونم واسه یه دلباخته ... یه عاشق زخمی ...
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد طعنه های دیگران است
اگر این دیگران نبودند
در ھمین حوالے کسانے ھستند کہ تا دیروز میگفتند: "بدون تو حتے نفس ھم نمے توانم بکشم، ولے امروز در آغوش دیگرے نفس نفس میزنند.."
نمی
دانم چرا
امشب واژه هایم مثل ِ
آسمانی که امشب می بارد
. . . و اینک
باران بر لبه
ی ِ پنجره ی ِ احساسم می نشیند و
چشمانم را نوازش می دهد . . . تا شاید
از لحظه های ِ دلتنگی
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ،
از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ،
نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم...
نگو که لایقم نیستی و میروی ،
نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی....
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست....
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ،
بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ،
بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ،
از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،
در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی!
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،
تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی....
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ،
تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکنبگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم
اینم آهنگ مورد علاقه خودم از شهرام شکوهی به نام "هوس"
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید
میگفت : اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی " منهای" همه چیز زندگی کنی ...
برای یکبار هم که شده در زندگیت امتحان کن ...
ضرری متصور نیست ...
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
نــه از تنهــایــی مــیتــرســم،
نــه از تنهــا مــانــدن!
تــرســم از
تنهــا بــودن،
در کنــار دیگــری ســت . . .
باید باور کنیم
تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خستهای که در خلوت خانه پیر میشوی...
و سالهایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه
تازه پی میبریم
که تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن!
دیر آمدن!